نام کتاب: شب های روشن
انتشارات: ماهی
نویسنده: فئودور داستایفسکی
مترجم: سروش حبیبی
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۰۸۳۹
تعداد صفحه: ۱۰۹
سال انتشار: ۱۴۰۰

رمان شب‌های روشن، داستان لطیف و عاشقانه‌ای از فئودور داستایفسکی نویسنده مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه است. شب‌های روشن از احساسات مرد جوان تنهایی می‌گوید که به دنبال هم‌صحبت می‌گردد.

خواندن کتاب زیبای شب‌های روشن با ترجمه‌ی روان و فوق‌العاده‌ی مترجم زبردست، سروش حبیبی، لذتی دوچندان دارد.

خلاصه رمان شب های روشن

داستان کتاب، درباره جوان ۲۶ ساله رویاپردازی است که سالهاست تنها زندگی می‌کند. این جوان هم مثل بقیه شخصیت‌های اصلی داستایوفسکی، با مردم عادی متفاوت است.

یک روز که جوان قصه ، آوازه‌خوان به سمت خانه اش می‌رفته، با دختری آشنا می‌شود.

فرض کنید کسی که تا به‌حال با هیچ زنی رابطه دوستانه و عاشقانه نداشته است، حالا دختری از هر نظر بی‌نظیر وارد زندگیش شده است.

هیجان و خوشحالی این آدم کاملا ملموس و قابل درک است، مخصوصا اگه روایتگرش داستایوفسکی باشد.

گویی تاریکی زندگی جوان قصه، همانند شب‌های روشن روسیاه، با نور عشق مدام نورانی و روشن است.

اما دختر قصه ما در همان ساعات اولیه آشنایی، شرط عجیبی برای جوان میگذارد: اینکه هرگز نباید عاشقش شود.

فکر می‌کنید چه دلایلی پشت این شرط عجیب و غریب نهفته هست؟ سرنوشت جوان رویاپرداز ما چه می‌شود؟

کافیست این عاشقانه کوتاه و در عین حال بی‌نظیر داستایوفسکی رو بخوانید تا سرانجام عشاق شب‌های روشن برایتان “روشن” شود.

درباره داستایفسکی

داستایفسکی یکی از مشهورترین نویسنده های ادبیات کلاسیک روسیه است و اکثر نوشته های او در زمینه فلسفه، داستان کوتاه، رمان و مقاله هستند.

این نویسنده بزرگ، از کودکی علاقه مند به ادبیات و داستان بوده و بعدها با خواندن آثار دیگر نویسندگان روس، این علاقه و کشش بیشتر شد.

بسیاری از بزرگان و نویسندگان و فیلسوفان اروپایی، بر این نویسنده نامدار تاثیر گذار بوده اند.از جمله این بزرگان میشه به گوگول، آگوستین، پوشکین، بالزاک، شکسپیر، دیکنز و… اشاره کرد.

ناباکوف ، داستایوفسکی رو ترکیبی از کنجکاوی و دشواری می‌دیده است.

حتی اگر کتابی از داستایوفسکی نخوانده باشید، احتمالا اسم بعضی از آنها به گوشتان خورده است.

از آثار معروف او میتوان به ابله، شب های روشن، یادداشت های زیرزمینی، برادران کارامازوف و… اشاره کرد.

بخش هایی از رمان شب های روشن

“نباید عاشق من بشوید. باور کنید ممکن نیست. حاضرم دوست شما باشم و حقیقتا دوست شما هستم. اما باید مواظب دلتان باشید و عاشق من نشوید. خواهش می‌کنم. (کتاب شب‌ های روشن – صفحه ۲۷)”

“من رؤیابافم. از زندگی واقعی به قدری بیگانه‌ام که مجبورم این‌جور لحظه‌های بی‌نظیر را دوباره در رؤیا بچشم. چون این‌جور لحظه‌ها چیزی است که در زندگی‌ام خیلی کم پیش آمده.”

“خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟”