دسته : رمان, رمان ایرانی, محصولات
تعداد بازدید : 407
تعداد خرید :0
کد کالا :
وضعیت : موجود
قیمت محصول: تومان185,000 تومان160,000
3 در انبار
نام رمان: قرار نبود
انتشارات: سخن
نویسنده: هما پور اصفهانی
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۷۲۸۳۶۶
تعداد صفحه: ۸۰۰
سال انتشار: ۱۴۰۰
رمان قرار نبود نوشته هما پوراصفهانی، نویسنده معاصر ایرانی است که توسط انتشارات سخن به چاپ رسیده است. قصهای سراسر شور جوانی… داستانی که لحظه به لحظهاش یادگاری از اشتیاق به زندگی را یادآور میشود.
خلاصه رمان قرار نبود
رمان درباره دختری به اسم ترسا است که دو سال پشت کنکور مانده و داستان از جایی شروع می شود که او حالا برای بار سوم منتظر جواب کنکور است. یک انتظار دلهره آمیز.
ترسا که مادر خود را را از دست داده ، با پدر و مادربزرگش زندگی میکند. این رد شدن های مدام در آزمون ورودی دانشگاه باعث شده است که ترسا به مهاجرت فکر کند. به کجا؟ به کانادا. جایی که او خیال می کند می تواند در آنجا به اهدافش برسد.
اما پدر او با این مهاجرت به سختی مخالف است و کشمکش اصلی داستان در ستیز بین ترسا و پدرش رقم می خورد. ترسا دست بردار نست و به همراه دوستانش ترفند هایی برای راضی کردن پدرش طراحی می کند و دقیقا برای مخاطب این کشمکش و ترفند های دردسر زایی که به ذهن ترسا و دوستانش می رسد نقطه جذاب ماجرا را تشکیل می دهد.
پدرش تنها یک شرط پیش رویش میگذارد. ازدواج …. و ترسا با مردی آشنا میشود که از سمت خانوادهاش برای ازدواج تحت فشار است؛ دکتر آرتان تهرانی.
این دو نفر تصمیم میگیرند با ازدواجی صوری هر دو آزادیهایشان را داشته باشند و به آن چیزی که میخواهند برسند.
درباره هما پوراصفهانی
هما پور اصفهانی از رُمان نویسان با سابقه ی کشورمان است که در دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۹ در شهر اصفهان متولد شده است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی می باشد.
هما پور اصفهانی تقریباً از ۱۰ سالگی نوشتن را شروع کردند اما هیچ گاه فکر نمی کردند که استعداد منحصربفردی در نوشتن داشته باشند.خود ِ ایشان در این زمینه می گویند: فکر می کردم همه می توانند بنویسند، اما رفته رفته متوجه شدم که خیلی از افراد حتی از پس نوشتن یک انشای ساده هم بر نمی آیند.
از دیگر رمان های این نویسنده : رمان شکلات تلخ (دوجلدی )
بخش هایی از متن رمان
“قرارمان یک مانور کوچک بود! قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد! اما ببین … یک جای سالم بر قلبم نمانده است!!!”
“چرا نمی تونم یه لحظه … فقط یه لحظه به چیزی غیر از تو فکر کنم؟”
“صدای آهنگ آنشرلی بلند شد … سرم داشت منفجر می شد … دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم! صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر میشد و من لحظه به لحظه عصبیتر میشدم! بالاخره دستم خورد به گوشی … چنگش زدم و کشیدمش زیر پتو … یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم … صدا خفه شد! نمیدونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آلارم گوشیم … دیگه داشتم از این آهنگ متنفر میشدم!”
قطع / سایز | رقعی |
---|
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.